دو بخش دارد: با...با...که میشود بابا
همین که هست در آن قاب عکس ،آن بالا
همین که زل زده بر چشم های غمگینم
نشسته در دل سنگر کنار آن آقا
همین که نیست که هم بازی ام شود گاهی
اتاق با نفسش گر بگیرد از گرما...
همین که نیست کشتی بگیرد با من
و گاه لج کنم و بد شوم و او دعوا...
همین که نیست که با هم به مدرسه برویم
و یا به مسجد،هیئت ،خرید یا هرجا
همین که نیست مارا مسافرت ببرد
شلمچه،تهران،قم ،مشهد امام رضا
همین که نیست بگوید :صد آفرین پسرم!
همین که نیست کند کارنامه ای امضاء
چرا زقاب تکانی نمیخوری ای مرد
چرا سراغ نمیگیری از من تنها
نگاه کن همه نمره های من عالی
نگاه کن تو به این برگه حضرت والا!
و گاه لج کنم و بد شوم و او دعوا...
همین که نیست که با هم به مدرسه برویم
و یا به مسجد،هیئت ،خرید یا هرجا
همین که نیست مارا مسافرت ببرد
شلمچه،تهران،قم ،مشهد امام رضا
همین که نیست بگوید :صد آفرین پسرم!
همین که نیست کند کارنامه ای امضاء
چرا زقاب تکانی نمیخوری ای مرد
چرا سراغ نمیگیری از من تنها
نگاه کن همه نمره های من عالی
نگاه کن تو به این برگه حضرت والا!