با سلام وباتشکر از ورود شما به این وب سایت.وب سایت شهدای غدیر آماده ی پذیرش هر گونه پیشنهادات و انتقادات شما می باشد.اگر تمایل به ارتباط با مدیریت وب سایت داشتید کافیست نظر بدهید و یا به پست الکترونیکی وبلاگ ایمیل ارسال نمایید.همچنین اگر تصاویری از شهدای غدیر در اختیار دارید در بخش نظرات قرار دهید و یا ایمیل کنید.
بعد انفجار اونروز پادگان شهید مدرس یه ماشین از بچه ها خودمون رو رسوندیم به محل حادثه .....مسیر پراز نیروهای انتظامی و امنیتی بود که مسیرها رو بسته بودن و جمعیت مردمی که پشت پست های ایست مامورین بودن .... ماشین های آتش نشانی بودو آژیرشان ....ماشین های اورژانس بود و حلال احمر و آژیرهای ممتدشون ...
:: موضوعات مرتبط:
روایت , ,
:: برچسبها:
شهدای غدیر ,
:: بازدید از این مطلب : 432
رسول بحرودی رو از تابوت در آوردم دادمش سوی قبر ...بعد سید رضا بعد آمهدی گلستانی ....روحانیون آمدن تلقین رو خوندن ....شهدای گمنام رو دفن کردنی با دستم استخون هاشون رو لمس میکردم ولی اینجا برای 100 گرم گوشت با پنبه کفن رو پر کرده بودن تا مادراشون آروم بگیرن فکر کنند بچه هاشون با قدو قامت رعناشون اومدن ...